زیر ابرهای تار تار
می روم با چشمان اشکبار
تا دل شکسته ات را گرم کنم کمی
در حا لیکه خورشید به تابستان فکر می کرد
و ستاره های جنوبی در فکر شکوفه های سیب بودند
می روم تنها در کوچه های باغ
چشمهای زمستان بر کفش این دختر یتیم گریه می کنند
چشمان آفتاب بر قلب یخزده این مردمان گریه می کنند
خورشید به تابستان فکر می کند
و ستاره های جنوبی در فکرشکوفه های سیب هستند
چشمان سیب برای این دختر یتیم خواهد گریست
تند باد بهاری در فکر کوچه های باغ است
زیراین ابرهای تار تار
کوچه های باغ خواهند گریست
تابستان خواهد گریست
زیراین ابرهای تار تار
می روم با چشمان اشکبار
تا دل شکسته ات را گرم کنم کمی
بر شانه کوه
ابرها گریه میکنند برای آبهای باغ
آبهای باغ خواهند گریست
ابرها در فکر شکوفه های سیب هستند
ابرها شلوغ کردند
همه ابرها گریه میکنند
همه خواهند گریست
همه باغ ها خواهند گریست
همه درختان خواهند گریست
همه مردمان خواهند گریست
همه قهرمانان جمع خواهند شد
همه قهرمانان فریاد خواهند زد
زیر ابرهای تار تار
بعد از این روزهای تار
کوههای آبی
در آفتاب طلایی
قله های کوهها
در غبار طلایی
خواهند خواند آهنگهای رهایی
حسین شفیعی
This poem has not been translated into any other language yet.
I would like to translate this poem