گسلها
در این تاریکترین روز سال
این کودک یتیم
ایستاده است میان خشتهای خام
گسلها در کمین
گرگهای دشتهای دور به چه فکر میکنند
در این زمین اشک آلود
شیرهای کور چه میخواهند
ابرهای تیره وتار
می وزند بر خشتهای خام
گسلها در کمین
بر این زمین های اشک آلود
شیرها ی کور چه می خواهند
در سکوت بره ها
گرگها به چه فکر میکنند
دست در خاک اشک آلود
فریاد میزنند
ارابه های مرگ از ما چه میخواهند
بر زمین اشک آلود
جای پای گرگ
گسلها در کمین
ارابه های مرگ در میان خشتها چه میخواهند
بعد از این تاریکترین روزهای سال
سینی طلایی ماه
روی کوه دور دور
در غبار طلایی
خواهد خواند آهنگهای رهایی
بعد از این روزهای تار
کوههای آبی
در آفتاب طلایی
قله های کوهها
در غبار طلایی
خواهند خواند آهنگهای رهایی
حسین شفیعی
This poem has not been translated into any other language yet.
I would like to translate this poem