گسلها Poem by Hosein Shafiei

گسلها

گسلها





در این تاریکترین روز سال

این کودک یتیم

ایستاده است میان خشتهای خام

گسلها در کمین

گرگهای دشتهای دور به چه فکر میکنند

در این زمین اشک آلود

شیرهای کور چه میخواهند

ابرهای تیره وتار

می وزند بر خشتهای خام

گسلها در کمین

بر این زمین های اشک آلود

شیرها ی کور چه می خواهند

در سکوت بره ها

گرگها به چه فکر میکنند

دست در خاک اشک آلود

فریاد میزنند

ارابه های مرگ از ما چه میخواهند

بر زمین اشک آلود

جای پای گرگ

گسلها در کمین

ارابه های مرگ در میان خشتها چه میخواهند

بعد از این تاریکترین روزهای سال

سینی طلایی ماه

روی کوه دور دور

در غبار طلایی

خواهد خواند آهنگهای رهایی

بعد از این روزهای تار

کوههای آبی

در آفتاب طلایی

قله های کوهها

در غبار طلایی

خواهند خواند آهنگهای رهایی

حسین شفیعی

COMMENTS OF THE POEM
READ THIS POEM IN OTHER LANGUAGES
Close
Error Success