گفتی اندکی صبر سحر نزدیک است
چند صباحی گذشت
گفتم با غم دوری چه کنم؟
گفتی صبر بسیار باید صبر ایوب شاید
همه ی عمر صبوری کردم که از ان چه سود؟
مجنون پی لیلا ی دگر حال که میزبان من است. (به او)
This poem has not been translated into any other language yet.
I would like to translate this poem