ای تو که نادمیده صبح
بر در سایت مانده ای
تا که سما* باز شود
اسب مراد رانده ای
با تو ام ای که واحدت
گشته فزون ز بیست تا
سیستم ما هنگ شده
ناله ی وا مصیبتا**
ای که کچل نموده ای
راس مدیر فرقه را
بر سر درس مستحب
سر بزنی به هر کجا
من چه کنم که واحدم
بیش ز ده نمی شود
کار گره خورده ی من
روی به ره نمی شود
آز*** نمانده ای فغان
از پس جمع پر ز آز!
آیکون رفرشم شکست
ظرقیتی نگشت باز
This poem has not been translated into any other language yet.
I would like to translate this poem