دشت های بیکران اشک Poem by Hosein Shafiei

دشت های بیکران اشک

زیر این ابرهای تار تار
میروم با چشمان اشکبار
تا قلب شکسته ات را گرم کنم کمی
در دره های بالادست
در دشتهای بیکران اشک
فقط یک چیز را بیاد می آورم ای عزیز
چه دروغهایی سر راهت خواهند بود
بر روی این زمین بیگناه
در سایه این درخت بی پناه
در این جاده های پست
زمین زیر پایم خراب میشوند
در این بیشه زارهای وحشی
با آسمان آبی زیبا
پرندگان بیگناه به چه فکر می کنند
این درختان به چه فکر می کنند
در دشت های بیکران اشک
در دره هایی که زمان متوقف شده
در دشت بیکران پایین دست
در باران اشک
در دشت بیکران
تماس ابر با دشت
باران اشک میبارد شلوغ
چه دروغها سر راهت خواهند بود
در پایین رودخانه
در میان برگهای درخت
تند بادها بیدار می شوند
چه دروغ ها سر راهت خواهند بود
زیر این ابرهای تار تار
میروم با چشمان اشکبار
تا قلب شکسته ات را گرم کنم کمی



حسین شفیعی

COMMENTS OF THE POEM
READ THIS POEM IN OTHER LANGUAGES
Close
Error Success