شعله ی بی رنگ Poem by Sajjad Heidary

شعله ی بی رنگ

سخت نا چیز است
مختصر گرمای بیتابش
شعله ی بی رنگ!
بس منیت کرده با خویشش..
آن حکایت ها که مادر دوش میبافید
از برایم کهنه آمد لیک....
نرم نرمک سخت می بالید از برایش...
شعله ی بی رنگ..
آفتابا! !
دل سوی آرام جانت آر
آن دریای آرامت..

(آفتاب تخلص شعریه منه)

COMMENTS OF THE POEM
READ THIS POEM IN OTHER LANGUAGES
Close
Error Success