زماني مردي را ميشناختم كه او را قوي هيكل ميناميدم
او قامتي بلند داشت و جثه اي بزرگ، نژاده و پراحساس
و آمريكا را با تمام وجود دوست داشت.
آوازخواني بي بلند گو و بي نياز از بلند گو
با صدايي بس بلند و پرطنين
ابراز گر عشق به همه آناني كه ميشناخت!
در واگن يارد محبوب دلها
و آواز خوان، آوازهاي ميهن پرستانه و ميهن دوستي اش، پايدار
ستايشگر كهنه سربازان و آوازخوان جانبازي و دلاوريشان
ستايشگرشان و فريادگر ضعفي كه نبايد در وظيفه پاسداري از ميهن ايجاد ميشد
وهيچ وقت هم دست بر نداشت.
مفتخر به امريكايي بودن و عاشق زندگي،
ديري نگذشت كه هركول قصه ما، تصادف كردو مضروب راننده مستي گشت!
اكنون
ديگر نيست، پيش ما و روي زمين ما!
اما!
آوازهاي تكريم و ستايش اين قهرمان ستوده نشده، همچنان خوانده ميشود.
در بخشي از شعر، با استفاده از نظر شاعر عزيز، مفهوم بيان گرديد و از ترجمه لفظ به لفظ تا حد امكان جهت انتقال بهتر مفهوم، دوري شد.