تاراج خونین Poem by Hosein Shafiei

تاراج خونین

تاراج خونین
عقاب آهنینِ عبث در نیمه شب،تاراجِ سرخ می زد
زاری ات در نیمه شبِ وحشت زخم بر آسمان می زد
چقدر ستاره ی سوخته نفرین بر زمین می کرد
دستان من در خون تپید
دستان مقدس تو بیدارند
سرزمین مقدس طعنه بر جهان می زد
دستان مقدسِ تو بیدارند
دستانِ در خون تپیده ی دوشیزه ی آبی ی شهر مقدس
طعنه بر عقابِ آهنینِ عبث می زد
شهرِ انگور را رها کن
سرزمین مقدس خواهد ماند
در طوفان عقابِ آهنینِ عبث
لبهای گریان پدر درس اکرام
بر یغمای زرد می زد
فردا روز مقدسی ست
خاک مقدس طعنه بر عقابِ آهنینِ عبث می زد
بخوان طولانی ترین مرثیه ی جنوبگانِ مقدس را
شمالی ترین آهنگِ شهرِ انگور نمک بر زخم می زد
دستان من در خون تپید
دستان مقدسِ تو
طعنه بر عقابِ آهنینِ عبث می زد
مادر،رخشان بانوی وطن
دوشیزه ی آبی ی سرزمینِ مقدس در خون تپید
زاری ات در نیمه شبِ وحشت
هزار زخم بر آسمان وطن می زد
عقابِ آهنینِِ عبث در شمالی ترین جاده ی شمالی گم شد
باران شمالی گریه ی مادران وطن است
باران جاده ها
طعنه بر عقابِ آهنینِ عبث می زد
دوشیزه ی آبی ی سرزمینِ مقدس
طعنه بر یغمای زرد می زد
بارانِ طلایی ببار بر کوههای طلاییِ وطن
کهکشان پر ترانه ی وطن
طعنه برپیچ و مهره های عقابِ آهنینِ عبث می زد
ای قهرمان وطن
ستاره خواهی ماند در قلب ما
دفتر مشقت مانده بر سرزمینِ مادری
زنده و جاوید باد سرزمین مادری
همه ی قهرمانان جمع خواهند شد
دستان قهرمانان
طعنه بر عقابِ آهنینِ عبث می زد
حسین شفیعی
تقدیم به کودکان مظلوم سوریه و افعانستان.... که در جهالت های بشری فریاد رسی نداشتند و بشریت عزادار آنهاست.

Sunday, September 4, 2016
Topic(s) of this poem: children
COMMENTS OF THE POEM
READ THIS POEM IN OTHER LANGUAGES
Close
Error Success