دوست دارم Poem by Mehri Mehraban

دوست دارم

وقتی دلت وا می شه  
یه جمله بی ربطی
لو می ده احساستو 
دستِ دلت رو می شه
این لحظه رو  دوست دارم

وقتی که خورشید می شی
میای تو آسمونم 
گرم میشه  وجودم 
‌آب می شه یخ بستگیم
  تابشتو دوست دارم

وقتی که بارون میشی
یا مثه ابر سیاه  
برف سفید می باری 
رو شهر احساس ِ من 
بازم می گم دوست دارم

وقتی که بچه می شی
سربه سرم می ذاری
حرفهای ناگفتتو ، دردِ دلِ خستتو
برام تو قصه می گی
شیرینیتو دوست دارم

وقتی می شی سخنور
می ری پشت تریبون
بی توپوق و سکسکه
کیش می کنی رقیبو
مات می کنی دلم رو
اینو خیلی دوست دارم

وقتی ازم می رنجی
می شکنه قلب پاکت
یه مدتی بی حرفی
می گم یه حرفِ تازه
رگِ خوابت دستمه
بازم تو زنده می شی
دور و برم می چرخی
این بازی رو دوست دارم

POET'S NOTES ABOUT THE POEM
این شعر را در پی درخواست دوستان که خواستند قدری شاد برایشان بنویسم نوشتم
COMMENTS OF THE POEM
READ THIS POEM IN OTHER LANGUAGES
Close
Error Success