کودک ما Poem by Hosein Shafiei

کودک ما

در شهر مقدس سوخته
کفش های پدرش را پوشیده بود
مادر و پدرش در بمباران شهید شده بودند
لباس مادرش را پوشیده بود
یک سفره ی نان در دستش
اما خالی بود
روی سنگفرش افتاده
خلبانان الکلی
روی صندلی نکبت
نشسته بودند
ستارگان جنوبی گریه می کردند
هیچ پرندهای پر نمی زد
کودک شهر مقدس
روی سنگفرش پیاده رو
مرده بود
ستارگان جنوبی گریه می کردند
قهرمانان زمین گریه نخواهند کرد
در دشت های آبی
زنان بی شوهر
کودکان بی پدر
می رفتند
در سردی آذر
بچه ها مرده بودند
دوشیزگان آبی
نان و زرد چوبه میخوردند
در شفق خونین
چشم نرگس پر پر میکردند
خلبانان الکلی
بر ستیغ کوهها
ستارگان جنوبی گریه می کردند
قهرمانان زمین گریه نخواهند کرد
ما در دشت های آبی خواهیم مرد
از ورای دشت های آبی
ما را دوست بدار
حسین شفیعی بیدگلی
تقدیم به کودکان مظلوم سوریه و افغانستان...که درجهالت های بشری فریاد رسی نداشتند و بشریت عزادار آنهاست

کودک ما
Thursday, February 2, 2017
Topic(s) of this poem: children
COMMENTS OF THE POEM
READ THIS POEM IN OTHER LANGUAGES
Close
Error Success