شاعر و نويسنده: احمد محمود امپراطور Poem by Ahmad Mahmood Imperator

شاعر و نويسنده: احمد محمود امپراطور

هوای سرد زمستان و باد های خُنک
زمین بی نم و برف و، فضایی خاک آلود
به کوه و دامن و شهر و دیار غم بیزد
کجاست نان تیار، کجاست خانه ی گرم و کجاست برق و ذغال..!
به کودکانی صغیر وطن کجاست همه
به زیر خیمه ی دودین و پاره، پاره ای فقـــــــر
به زیر پا نه گلیم و نه پاره پلاس
و ناله ها و فغان اش به گوش هیچ کسانی، اثر نمیگذارد
دلم بحال دل مادران غم دیده
به اشک و مویـــــه این بیوه گان وطن
که مادر همه اند
همه حکایه آن روزگار پر طلاطم را
به صحن دامن و آن آستین عفت خویش
به خون دیده ی زیبای خود رقم زده است
همی سوزد
چو دوزخ غمبار
چو آتش رزتشت
چو شعله های غم انگیزی انتحاری ها
خدایا رحم ِ کن...!
بحال مردمی غمدیده و ستمدیده
امید هدیه نما و صبر اعطا فـــرما
چرا که حال ِ غریب و صدایی ناداران
به چشم و گوشی توانا اثر نمیگذارد
که من شنیده ام از نخبگان و معنویان
هر آن کسیکه به قدرت رسد
ز چشم کور شود
ز گوش گردد کـر.
چگونه دست بسوی کران و کور کنند.
حقیقت ایست عیان
که ناتوانان اند.
-------------------------------------
نویسنده واژگان پراگنده:
احمد محمود امپراطور
هشتم جدی ۱۳۹۴ خورشیدی
کابل/افغانستان

شاعر و نويسنده: احمد محمود امپراطور
POET'S NOTES ABOUT THE POEM
Global Peace Love Tranquility Progress Healthy Society Mutual Acceptance Poet Ahmad Mahmood Imperator Kabul
COMMENTS OF THE POEM
READ THIS POEM IN OTHER LANGUAGES
Close
Error Success