كمي از غروب خورشيد
زير ناخن انگشتها،
شايد فقط خون كهنه،
اندكي از خاطرات
و از نماز، لختي چند
تا شامگاه به سر رسد
چون پرستويي،
وارونه افتاده
بر آسمان
This poem has not been translated into any other language yet.
I would like to translate this poem