اون خودشه Poem by Gintaras Grajauskas

اون خودشه


اين همونيه كه ليمو رو از تو چاييت صيد ميكنه.
اين همونيه كه پايههاي ميزتو ميجوه
اين همونيه كه جاي كليداي برقو عوض ميكنه،
اون دو رو برا ميپلكه و با انگشتاش بشكن ميزنه.

اون بچهها تو مياندازه رو نوك سقف اتاق
اون صبحها ساعت چهار به دوستات زنگ ميزنه
اون بطريارو پرت ميكنه به ديوار و
توي سينگ ظرفشويي ميشاشه .

اون يه ملحد مادر زاديه ، اون لعنت و نفرين خداست
اون بازجوي تو و انتقام شيرينته
اون با زنت ميخوابه تو بغلش آروم و راحته مثل يه شيرخواره

اون ميآد و ميره هر طور كه عشقش ميكشه
اون از روي قصد نميگه ساعت چنده
اون غش غش بهت ميخنده
تا سرحد بيهوشي هم ميخنده

اون ليمو رو تو شكر ميزنه و ميمكه
راس تو چشات نگاه ميكنه و ميگه:
«يه روز كلكتو ميكنم»
نيگات ميكنه بر و بر سرشو تكون ميده و پوزخند ميزنه.

COMMENTS OF THE POEM
READ THIS POEM IN OTHER LANGUAGES
Gintaras Grajauskas

Gintaras Grajauskas

Marijampolė
Close
Error Success