بر گرد Poem by Hosein Shafiei

بر گرد

بر گرد
من دوشیزه ی آبی شهر مقدس
در غرش عقاب های آهنینِ عبث
در خون خود آرمیدم
گل های کاغذی شهر انگور را رها کن
خاک مقدس را رها نکن
شهر انگور را رها کن
آنها تورا بیرون می اندازند
گوری برای پدر بساز در میان گلها
من تو را دوست دارم
بخاطر دستانت
پروانه های باغ مرا دوست داشتند
برای آنها دوباره سیب بکار
ما زنده ایم
شهر مردگان را رها کن
گل های کاغذی شان را رها کن
گوری برای پدر بساز در میان گلها
جمعه روز شادی ست
با گلهای سرزمین مقدس
جمعه ی پدر را شاد کن
تبعیدگاه را رها کن
رها کن
برگرد
گل های کاغذی شان را رها کن
به سرزمین مقدس برگرد
گوری برای پدر بساز در میان گلها
سرزمین مقدس دستهای تورا دوست دارد
سرزمین مقدس تو را دوست دارد
در خون خود آرمیدم
ما زنده ایم
شهر مردگان را رها کن
سرزمین مقدس تو را دوست دارد
گل های کاغذی شان را رها کن
شهر مردگان را رها کن
فقط سرزمین مقدس خواهد ماند
ما زنده هستیم
گوری برای پدر بساز در میان گلها
جمعه روز شادی ست
با گلهای سرزمین مقدس
جمعه ی پدر را شاد کن
گل های کاغذی شان را رها کن
ما زنده هستیم
دستان من
در خونم تپیده
دستان تو مقدس است
گلهای کاغذی شان را رها کن
برگرد
سرزمین مقدس تورا دوست دارد
ما زنده هستیم
حسین شفیعی
تقدیم به کودکان مظلوم سوریه و افعانستان.... که در جهالت های بشری فریاد رسی نداشتند و بشریت عزادار آنهاست.

بر گرد
Sunday, August 21, 2016
Topic(s) of this poem: children
COMMENTS OF THE POEM
READ THIS POEM IN OTHER LANGUAGES
Close
Error Success