در قایق شکسته
پنج ساله ی وطن
در هزار موج خطر
می رفت
در ساحل دروغ
هزار ساختمان دروغ
چشمک میزد
ستارگان جنوبی
گریه میکردند
ساختمان سرمایه دار
عبث چشمک میزد
در ساحل عبث
جنسیس شرارت
می رفت
پدرش زیر آوار
مانده بود
در قایق شکسته
پنج ساله ی وطن
با عروسکش
در دریا ها
می رفت
مشقهایش سوخته بود
پنج ساله ی وطن
با عروسکش
در دریا ها
می رفت
دستان خواهرش
در خون تپید
پنج ساله ی وطن
با عروسکش
در دریا ها
می رفت
ای ستاره ی وطن
ستاره خواهی ماند در قلب ما
خلبان الکلی
سوی شهر مقدس سوخته
می رفت
حسین شفیعی بیدگلی
تقدیم به کودکان مظلوم سوریه و افغانستان...که درجهالت های بشری فریاد رسی نداشتند و بشریت عزادار آنهاست.
This poem has not been translated into any other language yet.
I would like to translate this poem