زمان Poem by solitude world

زمان

آخ..آه...وای! ! !
گرسنه ایم پدر...گرسنه ایم مادر! ! !
مارابه چه امید داشته ایدزنده نگاه؟!
'به سرخی فلقی که رنگ به امیدمان می بخشد'
چنین خروشیدمادر!
'به سرخی خونیکه میچکدازساطورشان
وامیدراحبه میکند
به روزیکه دسته اش رابماهدیه کند'
فریادبرآوردپدر!
آه! ماراطاقت نیست به انتظارنشستن! ! !
مامیرویم...
شماراجمعه به ریشخندخواهیم گرفت..
آری...آری...جمعه روزخوبیست..
زمان رابنگاهی بسخره خواهیم گرقت...

POET'S NOTES ABOUT THE POEM
the dictatorship of clergymen has ruined all my life.i seek revenge
COMMENTS OF THE POEM
Unwritten Soul 01 June 2013

Zaman? Time? Would you write it in english so we all can enjoy your poem? _SOul

0 0 Reply
READ THIS POEM IN OTHER LANGUAGES
Close
Error Success