...دختری می رود امشب (Persian) Poem by Farzad Jahanbani

...دختری می رود امشب (Persian)

Rating: 5.0

یــ8ــک صـ1ــد و هــ1جــده

دختری مانتوی کوتاه به تن بَر کرده
مانتو نه ؛ لباس شبگاه به تن بر کرده

جلوی مانتوی خود باز ، ساپورت پوشیده
جذب اندام... چه فارغ ز راپورت پوشیده

جلب کرده نظر جمله ذکور از یک دم
از به گهواره گرفته لب گور از یک دم

وای اگر او که بخواهد برود با تاکسی
همه شخصی های شهرند جلو اش با مِرسی

تا که ترمز بکند در جلو اش یک پیکان
بوی بنزین و پِرفورم اش می کند سرگردان

***

دو ، سه برج قبل زِ کارش راحت اخراج شده
کار نه ، بهره کشی ؛ بیگاریِ بی قاعده

پدر و مادر پیرش ، چشم امّید بر او
از دوای سرطان تا هر چه خواهید براو

مدتی دویده اما کار ، از سویِ دگر
می دود ، چنان که اصلا دارد آن خوی دگر

شک به این کار ، زِ دوران مدیدی کرده
آخرین بار، دگر فکر جدیدی کرده

اشک در چشم و دلی خون و سَری گیج و بزرگ
می رود سوی عدم ؛ سمت تباهیِ سترگ

فرزاد جهانبانی
14.01.1395
Saturday, April 02,2016

به مناسبت هفته گرامیداشت مقام زن

Saturday, April 2, 2016
Topic(s) of this poem: cancer,corruption,girl,sin,woman,women
COMMENTS OF THE POEM
READ THIS POEM IN OTHER LANGUAGES
Close
Error Success