برجام بی دنباله است انگار
بی «میم»، «برجا» مانده است انگار
برجا ولی چه بی سرانجام است
ابتر شد، از دست رفته است انگار
گشته ست بی جان مثل ترسانک
روحش ز جسمش رفته است انگار
گویند: «دیگر بس کنید لابی؛
برجام۲ بی نطفه است انگار،
دشمن خیالاتی به سر دارد؛
از بس که طعمه چیده است انگار»
کل یمن سرقفلی برجام؛
گویا که ایران داده است انگار
این سو فریب روسیه: «ایران
باید رود از سوریه» است انگار
هر یک قدم، پا پس کشد شیری
بهر سگان یک حربه است انگار
خلع سلاح ما هدف دارند
برجام ها صد نقشه است انگار
دستانِ رو، راحت شود تسلیم
این حرفِ حتی بچه است انگار
غافل که باطل می کنیم این بار
خوابی که شیطان دیده است انگار
دستی به زانو می نهیم از نو
یک یا علی(ع)چون کوفه است انگار
این خط سرخِ مستقیمِ حق
والله سوی مهدی(عج)است انگار
فرزادجهانبانی
#سروده_325
This poem has not been translated into any other language yet.
I would like to translate this poem