دیرگاهی است مرا
همه جا رنگ شب است
همه گل ها یاس اند
آسمان تیره از ابر اندوه
...
در کوی سرگشتگی هر راهی گمراهی است
پیش پای هر گام چاله ای
و هر گذرگاهی راچاهی است
بن بست تنهایی
...
در چراغانی چشمان تو فانوس خیالم گم شد
مهربانا! نه به ادراک ، که با چشم تو ره می جویم
کوچه باغ شب تنهایی من ، روشن از پرتو باور باید
...