(محبوس 3 (محبوس قلب تو (Persian) Poem by Farzad Jahanbani

(محبوس 3 (محبوس قلب تو (Persian)

Rating: 5.0

،غمگین كه می شدی

از ابر بغضو غم؛

،از دوری منو دستان سرد من

دیوارهای قلب تو نزدیك می شدند؛

نزدیك تر به من از حس من به من؛

نزدیك تر به من از حس جان به تن

،من در میان این همه دیوار

محبوس می شدم؛

با یك نفس گرفتگی مبهم و غریب

محبوس می شدم؛

...غمگین كه می شدی

***
حبسم تمام كردیو دیوارها شكست؛

اكنون رها شده از من تمام توست

من یك غبار تیره ام از عشق آتشین؛

یك بی نصیب خسته ی بی خود شده زخود؛

،یك قاصدك منم

اما سیاه و سرد؛ حیران هر هوام

تا كی؛ كجا؛ به چه،حبسم رقم خورَد؛

از عرش تا به فرش و زِ افلاك تا به خاك



فرزاد جهانبانی

1392
2014

364921: شماره کپی رایت

Monday, February 22, 2016
Topic(s) of this poem: broken friendship,broken heart,love,love and life
COMMENTS OF THE POEM
READ THIS POEM IN OTHER LANGUAGES
Close
Error Success